تلاش پسر نوجوان برای نجات مادر معتاد

سروش نوجوانی ۱۸ساله است. مادرش به خاطر اعتیاد و سرقت دستگیر شده و حالا باید دادگاهی شود.

سروش از روزهای سخت زندگی‌اش می‌گوید.

دنبال کار مادرت آمده‌ای؟ 

بله. دستگیر شده و کسی جز من نیست که کمکش کند.

پدر نداری؟

پدر من چند سال قبل فوت کرد. مادرم بعد از آن دو بار ازدواج کرد و همان موقع بود که معتاد شد. از هر شوهرش هم دو بچه دارد که بچه‌ها را من نگهداری می‌کنم.

شوهران مادرت اعتیاد داشتند؟

اولی اعتیاد داشت. مادرم را برای خرید مواد می‌فرستاد، مادرم از او جدا شد و با موادفروش ازدواج کرد که مثلاً خرجی داشته باشد، او هم مادرم را معتاد کرد که پابندش کند.

چطور تو معتاد نشدی؟

من تا ۱۶سالگی با عمه‌ام زندگی می‌کردم. عمه‌ام خیلی زن خوبی است. او برای من مادری کرد و کمکم کرد که درس بخوانم. خانه پدرم را هم نگه داشت که بزرگ شدم در آن زندگی کنم. در واقع عمه‌ام بود که زندگی من را جمع کرد.

چرا تو از بچه‌های مادرت مراقبت می‌کنی؟

وقتی مادرم را بازداشت کردند، شوهرش فرار کرد. آنها خواهران من هستند، نمی‌توانم بگذارم آواره شوند، بچه‌ها را آوردم در خانه پدری‌ام. با حقوق پدرم که به من رسیده از آنها نگهداری می‌کنم تا ببینیم نتیجه دادگاه مادرم چه می‌شود.

پدران این بچه‌ها کجا هستند؟

یکی که اعتیاد دارد و کارتن‌خواب است، دیگری هم فراری شده.

هنوز درس‌ات را ادامه می‌دهی؟

بله امسال دانشگاه هم شرکت کردم. منتظر نتایج کنکور هستم. امیدوارم کاری را که عمه‌ام برای من کرد بتوانم برای خواهرانم بکنم.

اتهام مادرت دقیقاً چیست؟

هم اعتیاد دارد هم اینکه سرقت کرده، البته خودش می‌گوید به اندازه پول مواد سرقت کرده اما کیف‌قاپی‌های بیشتری برای او نوشته‌اند.

خرج مواد را خودش تامین می‌کرد؟

من از این ماجرا خیلی خبر ندارم چون عمه‌ام سعی داشت من را از مادرم دور نگه دارد تا درگیر زندگی او نشوم. مادرم وقتی با من تماس گرفت که در زندان بود. گفت به بچه‌ها رسیدگی کنم. این‌طور که متوجه شدم شوهرش برای اینکه وادارش کند مواد بفروشد به او مواد نمی‌داده و مادرم هم کیف‌قاپی می‌کرده است.

امید داری مادرت را نجات دهی؟

عمه‌ام امیدی ندارد ولی من سعی می‌کنم این کار را بکنم، آزاد شود او را می‌برم کمپ. خودم هم کار می‌کنم و از بچه‌ها مراقبت می‌کنم تا مادرم پاک شود و برگردد.